چرا حضرت علی (ع) می‌فرمایند: زن ناقص العقل و الایمان است‌؟

چرا حضرت علی (ع) می‌فرمایند: زن ناقص العقل و الایمان است‌؟

گاهی حادثه یا موضوعی در اثر یک سلسله عوامل تاریخی‌، زمان‌، مکان و... ستایش یا نکوهش می‌شود، اما نه به این معنی که اصل طبیعت آن شی‌ء قابل ستایش یا مستحق نکوهش باشد; بلکه احتمال دارد زمینه یا دلیل خاصی باعث این ستایش یا نکوهش شده باشد.

بخشی از نکوهش‌های نهج البلاغه راجع به زن‌، ظاهراً به جریان جنگ جمل بر می‌گردد; یعنی جنگی که به شهادت تاریخ‌، زمینة دو جنگ صفین و نهروان را فراهم آورد و در نهایت منجر به شهادت مظلومانة حضرت علی‌(ع) و پایان حکومت عادلانه‌اش گردید; بنابراین می‌توان گفت‌: انگیزة حضرت (ع) در بیان آن خطبه‌، انگشت گذاردن روی نقاط ضعفی است که در نوع زنان موجود بوده و می‌توانسته خطرساز باشد. آری اگر بنا باشد زنی رهبری سیاسی و زمام مسائل حکومتی را در دست گیرد، نباید چنان نقاط ضعفی را در وی نادیده گرفت‌، چنان که مردان هم بدون داشتن لیاقت و قابلیت‌های لازم‌، نمی‌توانند مسئولیت‌های رهبری و حکومتی را به عهده گیرند.

 در واقع حضرت (ع) خواسته‌اند با اشاره به نقاط ضعف موجود در نوع زنان‌، به انبوه مردمی که چشم و گوش بسته به دنبال یک زن راه افتاده و علیه امام عادل خویش فتنه‌ای برپا ساخته‌اند، هشدار داده و آنان را از ادامة حرکت در مسیر باطل و خطرساز باز دارند.

 البته حضرت علی (ع) در مواضعی دیگر از نهج البلاغه‌، آن جا که لازم بوده‌، از مردان نیز انتقاد نموده و معایب اخلاقی و عملی آنها را تذکر داده‌اند. یا در جای دیگر، ضمن بیانات کوبنده‌ای‌، مردم بصره و کوفه را با تعبیرات تندی همچون سبک عقلی و سفاهت مورد انتقاد قرار می‌دهند; یعنی درست همان خصلتی که به عنوان سومین صفت مذموم زنان در خطبة 79، بیان شده است‌. این مطلب رهنمودی است که نشان می‌دهد: تعبیر «هن نواقص العقول‌» همة زنان را در همة طبقات و همة اعصار و قرون در بر نمی‌گیرد; بلکه مشارالیه سخن حضرت‌(ع)در مرحلة اول‌، زنی است که طوفان جنگ را علیه حق و حقیقت بر انگیخت‌، و در مرحلة بعد متوجه زنانی است که در تمام اعصار و قرون در فکر و عمل‌، مشابه این زن هستند. البته این شیوه‌، شیوة قرآن کریم است که در بعضی مواقع‌، به انگیزة هدایت مردم‌، نقاط ضعف نوع انسان را تذکر می‌دهد. مثلاً وقتی انسان را موجودی «هلوع‌» معرفی می‌کند (که اگر گزندی به او برسد، بی‌تابی می‌کند و اگر چیزی به او رسد، بسیار منع کننده و باز دارنده از رسیدن خیرات به دیگران است‌)، انسان را وا می‌دارد تا با شناسایی نقاط ضعف‌، به اصلاح خود پرداخته و در زمرة نماز گزارانی درآید که قرآن کریم آنها را از خطر انحراف‌، خارج ساخته است‌. از سوی دیگر می‌دانیم که حضرت مفسر قرآن کریم و مبین احکام وحی بوده‌اند. حال اگر منطق قرآن را در مورد نوع زن بشناسیم‌، اندیشه‌های حضرت را نیز شناخته‌ایم‌. قرآن کریم‌، ارزش انسان‌ها را به تقوای آنها می‌داند و زن و مرد بودن را در رسیدن به کمال‌، دخیل نمی‌داند. مثلاً وقتی از حضرت مریم (س)، آسیه همسر فرعون‌، خواهر حضرت موسی (ع)، مادر حضرت مریم و بعضی زنان برجسته‌، چنان به نیکی یاد کرده و کمالاتشان را تصریحاً یا تلویحاً ذکر می‌نماید و به استعداد و لیاقت‌های آن‌ها در راه کسب کرامت‌های انسانی‌، اعتراف می‌نماید، آیا می‌توان پذیرفت حضرت علی (ع) که آشناترین انسان‌ها به منطق قرآن است‌، در صدد تحقیر زن برآمده و او را موجودی پست و خوار معرفی نماید؟

از سوی دیگر آن همه بزرگداشت و تعظیم حضرت (ع) نسبت به حضرت زهرا (س) یا دختر گرامیشان حضرت زینب (س) (که نام او را چون زینت پدر است زینب می‌نهد او که با نقش‌آفرینی در حادثة عاشورا، توانست نمونة بی‌بدیل و نسخه‌ای مجرد در تاریخ باقی بماند) هرگز با اعتقاد به نقصان ذاتی و فطری زن هماهنگ نیست‌. حال دلیل فرمایش حضرت (ع) را از ادامة کلام مبارک خودشان می‌توان بدست آورد. از آن جا که در عرصة قضاوت و داوری‌، گاه نیاز به شهادت شهود هست و شهادت دو زن (طبق فرمودة خدای تعالی‌) برابر است با شهادت یک مرد، از سوی دیگر یکی از شرایط شاهد، دارا بودن قوای عقلانی است و به شهادت سفیه‌، نادان‌، ساهی یا غافل اهمّـیّت داده نمی‌شود، می‌توان نتیجه گرفت که مقصود حضرت از نقص عقل‌، سفاهت و کم عقلی نیست‌; زیرا شهادت شاهد سفیه اصلاً پذیرفته نیست و مرد و زن با تعداد بیشتر و کمتر تفاوتی ندارند. از طرفی علت کافی نبودن شهادت یک زن‌، نبودن مستمر و دائمی زنان در عرصة حوادث اجتماعی است‌. زنان به علت اشتغال شدید به امور خانه‌داری و تربیت اولاد که بزرگترین مسئولیت طبیعی و مطلوب آنهاست‌، غالباً در متن وقایع و امور جاری اشخاص و اصناف قرار نمی‌گیرند و کمتر اتفاق می‌افتد که احاطة لازم را که صحت شهادت مبتنی بر آن است‌، بدست آورند و گاه ممکن است مطلبی را فراموش نمایند.

افزون بر این‌، غلیان عواطف و احساسات که با تدبیر خالق حکیم در وجود زن سرشته شده‌، محتمل بلکه متیقّن است که در پاره‌ای اوقات از کارآیی قوة تفکر او بکاهد; که البته این مطلب هم در جای خود نوعی ارزش تلقی می‌شود.

 

چرا در قرآن از همسران خانم ها سخنی به میان نیامده است؟

در قرآن مجید در مورد زنهای بهشتی آیه‌هایی وجود دارد که گفته شده برای صاحبان ایمان و عمل صالح حوریه‌هایی است زیبا و پوشیده و ... که به همسری مردان در می‌آیند پس چرا برای زنها گفته نشده که مثلاً مردهایی است چنین و چنان‌.

در این باره باید گفت‌: اولاً دلیلی ندارد که ما بخواهیم ثابت کنیم که مرد برتر است یا زن‌. باید بدانیم که خدای متعال هیچ ناقصی را خلق نکرده و مخلوقات او همه کاملند و تساوی زن با مرد به مثابه ارزش دادن به زن نیست که این همه افراد در پی کسب حقوق مساوی می‌باشند و بعضی از موارد موجود را دلیل برتری مرد و یا حقارت زن می‌دانند. از قرآن استفاده می‌شود ارزش زن و مرد به انسانیت آنهاست نه جنسیت آنها. و مرد و زن بودن عوارض دنیایی بوده و ویژة این عالم است و برترین بندگان نزد خدای متعال با تقواترین آنهایند و زن و مرد بودن شرط تکامل نمی‌باشد. از این رو، در مورد نعمت‌های بهشتی که ظاهراً به مردان اختصاص دارد، به چند مقدمه باید اشاره شود: اول این که‌: قرآن از یک واقعیت عالی و بالایی برخوردار است و برای این که‌، برای بشر مادی قابل درک باشد، از مقام خود تنزل یافته و با زبان عموم مردم وعده‌های بهشتی را داده است‌. حال باید گفت اگر چه داشتن این همه امکانات برای اکثریت نشانة خوشبختی است‌; اما افرادی هم هستند که به این ظواهر از روی اختیار بی‌علاقه‌اند. به همین دلیل‌، خدای متعال در آیه‌ای که به توصیف نعم بهشتی می‌پردازد، می‌فرماید: و رضوان الله اکبر یعنی رضایت و رضوان الهی بالاتر است که به طور قطع مرد و زن از آن بهره می‌گیرند. دوم این که‌: برخی مفسرین معتقدند که چون روش قرآن رعایت عفت کلام است و بیان این نعمتها با این عبارت که «مردان زیبا روی برای پاداش زنان مؤمن‌» از عفت کلام بدور است‌. از این رو بیشتر با ضمایر مذکر نعمتها را بر صاحبان آن بر شمرده و چنین امری در فرهنگ ادبی عرب معمول است‌. علاوه بر این‌، مفسرین معتقدند که این استعمال از باب تغلیب بوده و عباراتی این گونه هم بر زن و هم بر مرد دلالت می‌کند و اگر قرینه‌ای در کلام نباشد که مشخص کند منظور فقط مرد است یا فقط زن‌، حکم شامل هر دو صنف می‌شود.

 

 

مقام زن در اسلام

سؤال من‌، در مورد مقام زن در اسلام است‌. گر چه پس از اسلام زن مقام والایی در خانواده و اجتماع بدست آورد، و از منجلاب فساد جاهلیت بیرون آمد و اسلام به او حیثیت داد، ولی از جهاتی دیگر او را در تنگنا قرار داده و مقامش را پست‌تر نمود. احادیث زیادی داریم که زن را موجودی احمق‌، بی‌وفا و عامل فساد نامیده‌اند. چرا حضرت علی (ع) مخالف حقوق زن بودند؟! من که شیعه هستم و قلبی مالامال از عشق به اهل بیت (:) دارم‌، چه کنم وقتی می‌بینم هم جنسان من در تمام ادیان الهی ارزش چندانی ندارند؟! من از زن بودن خود احساس شرمندگی می‌کنم‌. وقتی حتی قرآن هم‌، مردان را بر زنان برتری داده است‌، و فرموده‌: مردان بر زنان سرورند و ما گروهی را بر گروهی دیگر سرور و رهبر قرار دادیم‌.

 

و حضرت علی (ع) خطاب بهفرزند خود امام حسن‌(ع7) می‌فرمایند: از مشورت با زنها پرهیز کن‌; زیرا نظر آنها به نقص و عیب است و تصمیم آنها به سستی و ... .

 

رسول اکرم (ص) می‌فرمایند: زن چون پیش آید مانند شیطان است و باز چون پشت کند مثل شیطان خواهد بود. و به هر صوررت‌، راهزن ایمان و فریبندة انسان و منحرف کنندة دلهای مردم می‌باشد. نیز روایت است که پیامبر روزی در وقت صبح به جانب زنها، رو کرد و مقابل ایشان توقف نموده و فرمود: ای جماعت زنان‌! ندیده‌ام مانند شما افرادی را که از جهت عقل و دین ضعیف باشند و در عین حال دلهای صاحبان خرد را جلب کرده و مفتون خود نمایند. من بیشتر آهل آتش را از شما دیدم‌. در حدیثی دیگر می‌فرمایند: شما زنها اکثریت اهل جهنم را تشکیل می‌دهید. زنی پرسید یا رسول‌الله برای چه‌؟ فرمود: شما بدگویی‌، بسیار و طرد و لعن زیادی به دیگران می‌نمایید. و در مقابل شوهر و افراد فامیل کفران نموده و خوبیهای آنها را نادیده می‌گیرید. و در عین حال‌، رأی شما کوتاه و دین شما ضعیف است‌. زنها گفتند: کوتاهی فکر و ضعف دین ما از کجاست‌؟ فرمود: دلیل نقصان فکر شما، این است که‌: پروردگار متعال‌، شهادت دو نفر از شما را به جای شهادت یک مرد قرار داده است‌. اما نقصان دین شما به این دلیل است که‌، هر ماه روزها و شبهایی می‌گذرد، بی‌آنکه مقابل پروردگار سجده کرده و عبادت او را انجام دهید.

 

این مسایل برای من مبهم است که چرا شهادت دو زن در برابر یک مرد است‌؟ چرا عادت ماهیانه‌، دلیل ضعف دین تلقی شده‌؟ آیا خدا عادت ماهیانه را برای تمسخر زن قرار داده‌؟! یا برای این که در این چند روز اذیت و آزار ببیند؟! یا این که به مصلحت زن است و موجب پاکیزگی جسم‌؟!

 

یا نویسنده‌ای در کتابش پس از ذکر حدیثی از امیرالمؤمنین (به این مضمون‌): «پرهیز کنید از ضررهای زنهای بد و از زنهای خوب بر حذر باشید. و هر گاه به کار نیکویی شما را امر کردند، اطاعت نکنید، تا در برآوردن منکرات و اطاعت امور ناشایست از شما توقع نداشته باشند». نوشته بود: "اگر مرد در امور خود تحت تأثیر خواسته‌های زن قرار گرفته و رعایت رضایت او را کند از پیشرفت و موفقیت محرم خواهد ماند." حضرت علی (ع) در این حدیث بطور کلی نظر زنها و حضورشان را مردود می‌داند، یا او را فقط برای بقای نسل و ارضای شهوت لازم می‌داند.

 

آیا کسی نبود به این آقای مؤلف بگوید: کسی که نه ماه زحمت بارداری و بزرگ شدن شما را کشید، مرد بود یا زن‌؟ رسول اکرم (ص) می‌فرمایند: زنها را در غرفه‌های بالا جای ندهید; و به آنان کتابت یاد نداده‌، و ریسندگی و تفسیر سورة نور را به ایشان بیاموزید.

 

آری‌! زن باید از حق دانش‌، اظهار نظر، تصمیم و ... محروم باشد و تماماً دنباله‌رو باشد! رسول اکرم‌(ص) در حدیثی دیگر می‌فرمایند: زنها از جهت گفتن ناقص و منطق آنها ضعیف بوده‌، و وجودشان پوشیدنی است‌. پس آنها را در خانه‌ها محفوظ نگه دارید، و ضعف گفتارشان را با سکوت جبران کنید. حدیثی دیگر: اگر ممکن بود دستور دهم کسی غیر از پروردگار سجده شود، سفارش می‌کردم زنها در مقابل شوهرانشان سجده کنند. سوگند به خداوند، زن نتواند حقوق مربوط به پروردگار را بجا آورد، تا هنگامی که حقوق شوهرش را انجام نداده است‌.

 

یعنی زن عیب بشریت است‌. او را پنهان کنید تا موجب خجالت شما نشود. چون احمق است‌، در مقابل سؤالاتش سکوت کنید. آیا حدیثی داریم که بگوید عبادت مرد قبول نیست‌، مگر آنکه آسایش همسرش را تأمین کرده باشد؟! یا حتی با او مهربان باشد؟!

 

آه خدایا! آیا این عدالت توست‌؟ مگر نه این است که قرآن فرموده‌: برتری به تقواست‌؟ پس چرا مرد را موجود برتر نامیده‌اند؟ آیا تبعیض نیست اگر زنی شب را به صبح رساند و شوهرش از او ناراضی باشد، تمام فرشتگان تا صبح او را لعن خواهند نمود؟! (گر چه حق با او باشد؟) یعنی ای زن‌، تو باید غلام حلقه بگوش مرد باشی و دم برنیاوری‌؟! زیرا در آن صورت ملعون پروردگار و فرشتگان خواهی بود؟ آیا این ضعف اسلام نیست‌؟ آیا این عدل است‌؟! آیا فقط مردان ایمان پایدار دارند؟ من از وقتی این مسایل را فهمیدم نماز نمی‌خوانم‌; زیرا در شرایطی که در مقایسه با برادرانم نماز آنها مقبول‌تر است‌، گر چه ایمان من قوی‌تر باشد، چرا نماز بخوانم‌؟ و تا وقتی این مسایل برایم روشن نشود، هرگز سر بر سجده نخواهم گذاشت‌.

 

خواهر گرامی‌، نخست توجه شما را به آیه‌ای از سورة حجرات جلب می‌کنیم‌:

(یا ایُّها الناس اِنّا خلَقناکم من ذَکَرٍ و اُنثی و جَعلناکم شعوباً و قَبائل‌َ لِتَعارفوا ان‌َّ اَکرمَکُم عِندالله اتقیکم‌) یعنی ای مردم‌! ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را شعبه شعبه و قبیله قبیله قرار دادیم تا بدین ترتیب‌، یکدیگر را بشناسید (زیرا همه یک رنگ و یک شکل بودید، یکدیگر را از هم تمیز نمی‌دادید و امکان شناسایی میسر نمی‌شد) و بدانید گرامی‌ترین شما نزد خدای متعال باتقواترین شماست‌.

 حال توجه کنید به اولین آیه از سورة نسأ که می‌فرماید: «یا ایُّها الناس‌ُ اتَّقوا ربَّکُم‌ُ الَّذی خَلَقَکُم مِن نَفْس‌ٍ واحِدَة‌ٍ وَ خَلَق‌َ مِنْها زَوْجَها وَ بَث‌َّ مِنْهُما رِجالاً کَثیراً وِ نِسأً وَ اتَّقوا اللهَ الَّذی تَسائَلون‌َ بِه وَ الأرْحام ...» یعنی‌، ای مردم‌! در برابر خداوند تقوا داشته باشید. (از گناه و شرارت بپرهیزید) پروردگاری که شما را از یک سرشت و نفس واحد آفرید، و از همان نفس‌، همسرش را نیز پدید آورد. و از آن دو (آدم و حوا) مردان و زنان زیادی را پراکنده کرد. و در مورد خدایی که به خاطر او از همدیگر درخواست می‌کنید، دربارة اقارب و ارحام خود تقوا پیشه کنید.

 

ملاحظه می‌فرمایید که در مسألة آفرینش از نظر قرآن کریم‌، تفاوتی میان مرد و زن وجود ندارد. و هر دو از یک سرشت و گوهر آفریده شده‌اند.

 

آیه 195 سورة آل عمران می‌فرماید:

 

«فَاسْتَجاب‌َ لَهُم‌ْ رَبُّهُم إنّی لااُضیع‌ُ عَمَل‌َ عامِل‌ٍ مِنْکُم مِن ذَکَرٍ أو أُنثی‌َ بَعْضُکُم مِن بَعْض‌» وقتی عده‌ای از مردم با ایمان و خداپرست‌، از خداوند می‌خواهند آن‌ها را از اهل جهنم قرار ندهد و گناهانشان را بیامرزد، پروردگار در پاسخ می‌فرماید: دعایشان مستجاب شد. و آنها بدانند که من عمل نیک آنها را چه مرد باشند و چه زن‌، ضایع نخواهم کرد.

 

به تعبیر آخر آیه «بعضکم من بعض‌» توجه کنید یعنی‌; در نظر من ـ که آفریدگار شما هستم ـ مرد و زن شما یکسان است‌. و اگر مؤمنی عمل صالح انجام دهد به او پاداش خواهم داد. اما این که مرد یا زن باشد، در پاداش فرقی نمی‌کند. از نظر حقوقی نیز قرآن کریم‌، مرد و زن را مورد توجه قرار داده و می‌فرماید: «ولَهُن‌َّ مِثْل‌ُ الَّذی عَلَیْهِن‌َّ» یعنی هر حقی که مرد بر گردن زن دارد، به همان اندازه زن نیز بر عهدة مرد حقوقی دارد. نیز می‌فرماید: للرِّجال‌ِ نَصیب‌ٌ مِمَّا اکْتَسَبوا وَ لِلنِّسأِ نَصیب‌ٌ مِمَّا اکْتَسَبْن‌َ یعنی برای مردان از تلاشهای اقتصادی آنها بهره‌ای است و برای زنان نیز همان بهره از تلاشهای اقتصادی آنهاست‌; نه این که مردان بتوانند ناحق سهم آنها را نیز به خود اختصاص دهند.

 

در مورد حسن معاشرت با زنان نیز می‌فرماید: و عاشِرُوهُن‌َّ بالمَعْروف یعنی با روش نیک با زنان زندگی نمایید. اکنون به روایاتی که در این زمینه هست‌، توجه فرمایید:

 

1. امام صادق (ع) می‌فرمایند: دربارة دو دسته از افراد که ممکن است ضعیف واقع شوند از خدا بترسید. کسی که این روایت را از حضرت شنیده است می‌گوید مقصود حضرت‌، زنان و یتیمان بودند.

 2. امام صادق (ع) می‌فرمایند: خدا رحمت کند بنده‌ای را که ما بین خود و همسرش (زنش‌) را اصلاح کند و با او خوش‌رفتاری نماید; چرا که خداوند برای تدبیر امور منزل و سبک کردن بار زن‌، مسئولیت خانواده و زن را بر دوش مرد نهاده است‌.

 

3. پیامبر اکرم (ع)می‌فرمایند: گناه بزرگی است که مرد، خانوادة خود را رها کند، و بطور کامل و دقیق‌، نیازمندیهای مختلف آنان را برآورده نسازد.

 

4. پیامبر اکرم (ع)می‌فرمایند: چندان جبرئیل از سوی خدای متعال دربارة زنان سفارش کرد که خیال کردم جز در صورت ارتکاب زنا، طلاقش جایز نباشد.

 

5. باز می‌فرمایند: بهترین مردان شما کسی است که برای زنان و دخترانش بهتر باشد.

 6. نیز می‌فرمایند: هر کس ـ از مردان ـ به خانوادة خود رسیدگی نکند، ملعون است ملعون‌!

7. نیز می‌فرمایند: بهترین شما کسی است که برای خانواده‌اش بهتر باشد و من برای خانواده‌ام از همة شما بهترم‌.

 8. نیز می‌فرمایند: آن که با خانواده و همسرش خوب رفتار کند، خداوند بر عمرش بیفزاید.

 9. نیز می‌فرمایند: خدمت به خانواده نمی‌کند مگر آنکه صدیق و راست کردار باشد. و یا از شهیدان و در زمرة آنان باشد، یا مردی باشد که خداوند، خیر دنیا و آخرت را برای او خواسته باشد. یعنی‌; چون انسانی نیک سیرت و محبوب خداوند است‌، می‌فهمد که باید به خانواده و همسرش نیکی و احسان نماید.

 10. در روایت دیگری فرموده است‌: مردی که همسرش را بیازارد، نماز و هیچ کار خیری از او پذیرفته نیست‌. و اولین کسی است که وارد آتش دوزخ خواهد شد.

 

11. نیز فرمودند: کسی که زن می‌گیرد، باید احترامش کند.

 

12. فرمودند: تعجب می‌کنم از آن کسی که همسرش را بیجا می‌زند: با این که خود، به این کتک سزاوارتر است‌.

ملاحظه می‌کنید که بر خلاف تصور شما تعداد روایاتی که سفارش زن را به مرد نموده است‌، زیاد است‌. البته ما به تعداد کمی از آنها اشاره نمودیم‌.

 

خواهر عزیز! آیینی که در مورد زن چنین سفارشاتی داشته و او را از نظر سرشت و خلقت همانند می‌شمارد، و حسن معاشرت و احترام به او را از وظایف قطعی مرد می‌داند، شایسته نیست که چنین مورد بی‌مهری و قهر و تهاجم واقع گردد.

 

این که گفته‌اید: «مردان بر زنان سروری دارند» و چنین برداشتی از کلمة «قوّام‌» در الرِّجال‌ُ قَوَّامُون‌َ عَلَی النِّسأِ نموده‌اید صحیح نیست بلکه مقصود این است که‌، مردان در امور مالی‌،اقتصادی و خانوادگی‌، سمت مسؤلیت و سرپرستی را دارند; چه این که زنان به علت شرایط خاص جسمانی و سرپرستی امور منزل و مسئولیت امر توالد و نگهداری و سرپرستی اولاد، در کارها و مشاغل دشوار یا اموری که با جریانها و حوادث اجتماعی ارتباط دارد، کارآیی لازم را ندارند. و این یکی از خدمات بزرگ اسلام در مورد زنان است‌، که با برداشتن تکالیف دشوار، شرایط را برای انجام مسئولیت حساس و دقیق همسری به ویژه مسئولیت مادری‌، مهیا ساخته است‌.

 علاوه بر این هرگز آیه نمی‌فرماید که تمام مردان بر تمام زنان برتری دارند بلکه منظور از رجال در آیه شوهران است و در مقابل زنانشان (همسرانشان‌)، یعنی‌; در خانواده‌، شوهر سرپرستی زن را دارد. نه این که تمام مردان نسبت به تمام زنان برتر هستند چون می‌بینیم که در خانواده مادر با آن که زن است نسبت به پسرش که مرد است حالت سرپرستی دارد و اطاعت امر و نهی او واجب است‌.

 

اگر علاوه بر امور تربیت اولاد و مسایل دوران حمل و زایمان‌، رضاع (شیردادن‌)، سرپرستی و رسیدگی به امور منزل‌، بارهای دیگری نیز بر دوش زن قرار می‌گرفت‌، مثل مشکلاتی که مربوط به تنظیم و ادارة امور مختلف زندگی است‌، قطعاً از عدالت و انصاف دور بود. و زنان نمی‌توانستند به هر دو وظیفة خود چنان که باید عمل نمایند.

 بر همین اساس‌، اسلام با تقسیم وظایف‌،کوشیده است تا آن چه با سرشت و طبیعت زن هماهنگ بوده و روحاً و جسماً با آن انطباق دارد، بر عهدة او قرار دهد. و آن چه با سرشت و ساختمان جسمی و فکری مرد منطبق است‌، در حوزة مسئولیت او قرار دهد.

 پس می‌بینید در اسلام خبری از سرور بودن مرد نیست‌; و آن چه هست تقسیم وظایف است‌.

 امروز، نیز در کشورهای پیشرفته خصوصاً ژاپن‌، زنها از سنگینی بار مسئولیت خارج از خانه‌، اظهار نگرانی فراوانی می‌کنند و لذا نهضتی به نام «نهضت بازگشت به خانه‌» در کشورهای صنعتی در حال توسعه است‌.

اما روایت علی (ع) به امام حسن مجتبی (ع) و نیز روایت رسول اکرم (ص):

اولاً: در مورد همة زنها نیست‌.

ثانیاً: نهی از مشورت با زنان در زمینة اموری است که زنها از آن اطلاع ندارند. نقص عقل هم در زن به معنای حماقت یا دیوانگی او نیست‌; بلکه منظور کم بودن اطلاعات و تجربیات آنها در امور کلی و اجتماعی و مسایل مربوط به کشور و غلبة احساسات است‌. آن هم به دلیل وضعیت خاص جسمی و روحی زن‌، عیب محسوب نمی‌شود.

 

اصولاً این دو روایت در یک نقطه مشترکند. و آن این که‌: می‌خواهند زنانی را که صلاحیت ورود در امور سیاسی و کشوری و جریانهای مختلف ندارند، متوجه مسئولیت خود ساخته‌، و از مداخله‌های نابجای آنها جلوگیری کنند.

 به علاوه دقت شود که عقل در روایات حداقل دو گونه است‌، اول‌: عقل معاش‌، که زنها در آن ضعف دارند یعنی‌; در امور اقتصادی و سیاسی و ... معمولاً ضعیف هستند.

 دوم‌: عقل معاد، که منظور از آن راه کسب آخرت و عبادت است‌.

در این زمینة مهم ـ که اصل عقل هم همین است ـ شاید زنها از مردها قویتر باشند. چون برای درک معارف‌، احساسات قوی و لطیف بسیار کارساز است‌.

 

به هر حال مسلماً این روایات نمی‌گویند: مردان در امور مربوط به خانه و مدرسه و سرپرستی و انتخاب نام و رنگ و لباس فرزندان با همسران خود مشورت نکنند و در هیچ امری اجازة اظهار نظر به آنها را ندهند.

فرض کنید برادر متأهلی داشته باشید. بین خانوادة شما و خانم او شکرآب شده باشد; آیا شما صلاح می‌دانید برادرتان با همسرش در مورد رفت و آمد به خانة شما مشورت نماید؟

 مسلماً دوست ندارید; زیرا به خاطر این کدورت‌، برادرتان را از رفت و آمد به منزل شما منع خواهد نمود. آیا شما به چنین مردانی حق می‌دهید یا از آنها به عنوان مردانی نالایق تعبیر می‌کنید؟!

 

خواهر عزیز، زنان معمولاً تحت تأثیر احساسات و عواطف خود نظر می‌دهند و غالباً فکر و عقلشان‌، مورد تهاجم حب و بغض‌ها و نظرات آنی و زودگذر آنهاست‌; لذا لازم است هادیان معصوم بشریت‌، مردان و زنان را نسبت به این خطر آگاه سازند. و سر رشتة امور حساس را در معرض طوفان احساسات قرار ندهند.

 خواهر عزیز! همین ترک نماز و قهر کردن با خدا آیا منشأیی جز احساسات تند و قضاوت عجولانه چیز دیگری دارد؟! شما که به خدا، قرآن‌، پیامبران‌، نبی اکرم (ص) و ائمه راستین (ع) اعتقاد داشته و آنها را دوست دارید، با دیدن چند روایت که معنای آن را درست متوجه نشدید، نماز را که پایة دین است ترک نمودید! آیا عقل‌، انسان را در این موارد به تحقیق و تعمق دعوت نمی‌کند؟

 اگر شما به قیامت و معاد معتقدید چگونه مرتکب چنین معصیتی شدید؟ آیا پاسخ شما جز این است که بگویید با دیدن این روایات عصبانی شده‌، قلبم شکست و احساس بر من غلبه نمود، لذا نماز را ترک کردم‌! با این که می‌دانم از مهمترین واجبات دین بوده و ترک آن عقوبت سختی دارد.

در مورد ضعف ایمان به دلیل مسألة عادت ماهیانه‌، حضرت می‌خواهند هشدار بدهند که کمبود عبادت خود را که هر ماه هفت روز یا بیشتر و کمتر است‌، مورد توجه قرار دهند. در روایت آمده است زنان می‌توانند این کمبودها را با وضو گرفتن و نشستن در جای نماز و اشتغال به ذکر و دعا و ... جبران نمایند چرا شما فقط یک روایت را می‌بینید؟!

اگر پیشوایان معصوم‌، زنان را ناپاک و ناقص می‌دانستند، چرا حضرت رسول اکرم (ص) آن قدر از حضرت خدیجه و حضرت فاطمه (س) قدردانی می‌فرمود؟ چرا دست دخترشان را می‌بوسید؟!

 چرا علی (ع) از همسرش به عظمت یاد می‌کرد؟ چرا امام حسین (ع) در واقعه سهمگین کربلا، زینب (س) را به منزلة نایب خود قرار می‌دهد، و مسئولیت سنگین قافله سالاری خانوادة خود را به ایشان می‌سپارد؟

 چرا قرآن کریم از زنان بزرگی چون مریم (س) و آسیه همسر فرعون به عنوان ضرب المثل فضیلت و عظمت تجلیل می‌فرمود؟

 ضَرَب‌َ اللهُ مَثَلاً لِلَّذین‌َ آمَنُو اِمْرَأَت‌ُ فِرْعَون‌َ ... وَ مَرْیَم‌ُ ابْنت‌َ عمران‌... خداوند برای کسانی که ایمان آورند همسر فرعون و حضرت مریم را مثل آورد.تحریم /11 و 10

پس معلوم می‌شود نقص ایمانی اولاً، کلی و همه جانبه نیست‌.

 ثانیاً، این سخنان بیشتر جنبة تذکر و هشدار دارد.

ثالثاً، شامل حال همة زنان نمی‌شود.

رابعاً بسیاری از این نواقص قابل جبران است‌.

 اما این که چرا شهادت دو زن به منزلة شهادت یک مرد است‌، علاوه بر جهاتی که گفته شد (مانند غلبة احساسات و عدم حضور مستمر زنان و ...) به این دلیل است که‌، در حفظ حقوق و مصلحت عمومی و در معرض خطر قرار ندادن جان و مال و ناموس مردم‌، جانب احتیاط رعایت شود. از سوی دیگر پذیرفتن شهادت یک مرد هم منوط به داشتن شرایط دقیقی است‌.

سفارش می‌کنیم در انتخاب کتاب و نویسنده بیشتر دقت کنید و چنین نیست که نوشتة هر نویسنده‌ای صحیح و مطابق با دیدگاه اسلام باشد در این زمینه مطالعة کتاب «نظام حقوق زن در اسلام‌» نوشتة استاد مطهری (;) و «شرح نهج البلاغه ج 11» استاد محمد تقی جعفری (;) و کتاب «زن در آیینه جلال و جمال‌» آیة‌الله جوادی آملی را به شما توصیه می‌کنیم‌. ان شأالله شبهات شما را، در این زمینه برطرف می‌کند.

 اما این که رسول اکرم (ص) در مورد زنان تعبیر به شیطان فرموده‌اند، مسلم است زنان مفسده‌جو و ناپاکدامنی که جامعه را در ورطة تباهی قرار می‌دهند، مراد بوده‌اند نه زنان عفیف و پاکدامن‌!

پیامبر اکرم (ص)، با زنان پاک و مؤمن نیز همچون مردان بیعت می‌نمودند. و قرآن کریم مکرر از این‌گونه زنان به بزرگی یاد کرده است‌.

 در مورد روایتی که فرموده است زنان را در غرفه‌ها قرار نداده و به آنها کتابت یاد ندهید، اولاً: سند درستی برای آن یافت نشد.

 ثانیاً: به فرض که سند آن را بپذیریم‌، به دستة خاصی از زنان اشاره دارد، زیرا در غیر این صورت روایتی که می‌فرماید: (طلب العلم فریضة علی کل مسلم‌) طلب علم بر هر فرد مسلمانی لازم است صحت پیدا نمی‌کرد; چرا که مقصود از فرد صرفاً مردان نیستند. و نیز اگر این گونه روایات صحیح باشند، با آیة شریفة: «هَل‌ْ یَسْتَوِی الَّذین‌ْ یَعْلَمُون‌َ وَ الَّذین‌َ لایَعْلَمُون‌َ» کسانی که می‌دانند هیچ گاه با افرادی که نمی‌دانند برابر نیستند، تعارض خواهند داشت‌. زیرا چگونه می‌شود قرآن مردم را به فراگیری علم دعوت کند و از جانب دیگر پیامبر عظیم الشأن (ص) که خود آورندة قرآن است‌، به مخالفت با آن برخیزد؟!