موضوع نصف شدن ارث زنان در برخی موارد به معنای ناقص بودن یا نصف بودن شخصیت و ارزش زنان نیست که برخی به غلط آن را تبلیغ می کنند.
در دین مبین اسلام شخصیت انسانی زن برابربا مردان بوده و در رسیدن به درجات کمال انسانی هیچ تفاوتی بین این دوجنس قرار داده نشده است که آیات قرآن و احکام دین مبین اسلام به خوبی گویای آن است.
قانون ارث موضوع مالی و اقتصادی است که در اسلام بر پایه عدالت اجتماعی بنیان نهاده شده و در آن مسئولیت های اجتماعی و خانوادگی هر یک از زن و مرد رعایت شده است. اگر از درون نظام حقوق اسلام به ارث نگاه شود، سهم زنان که هیچ مسئولیت اقتصادی بر دوش ندارند، کاملا منصفانه و ضامن کرامت و عزت نفس زن مسلمان است.
در زمان ظهور اسلام و نزول قرآن کریم، محرومیت زنان از ارث میان همه اقوام ملل بشری در سطح دنیا وجود داشت و زن به هیچ یک از عناوین همسر، مادر، دختر و یا خواهر ارث نمی برد. اسلام در زمینه ارث ، انقلاب به وجود آورد و اولین نظام حقوقی جهانی بود که به زنان حق ارث عطا کرد و تمام قوانین ظالمانه دوران جاهلیت را که بر پایه اعتقادات و آداب و رسوم قبیله ای بود منسوخ نمود. در دوران جاهلی نه تنها به زن ارث نمی دادند بلکه بدون توجه به رضایت او همانند دیگران اموال متوفی وی را به ارث می بردند. این قانون جاهلی به وسیله قرآن کریم منسوخ شد. (1)
اسلام، احکام ارث را بر اساس جنسیت مرد یا زن بودن وضع نکرده ، بلکه براساس مسؤلیت مالی و موقعیتی است که این دو در خانوار دارند. در پاره ای از موارد زن بیش از مرد سهم می برد، بنابراین سهم ارث متناسب با نظرگاه کلی اسلام نسبت به خانواده، تقسیم وظایف و مسؤلیت ها سازگار و عادلانه است.
در بحث ارث زنان سه فرض مطرح است که معمولا یک فرض آن ذکر می شود و از دو فرض دیگر غفلت می شود:
1 – در مواردی زن و مرد همتا و مساوی ارث می برند، مانند صورتی که میت (فرزند) پدر و مادر داشته باشد که هر کدام به طور یکسان یک ششم ارث می برند و سهم پدر به عنوان مرد بودن بیش از سهم مادر نیست.
2 – در مواردی زن کمتر از مرد ارث می برد، مانند دختر که کمتر از پسر ارث می برد.
3 – در مواردی سهم زن بیش از سهم مرد می باشد، مانند موردی که میت غیر از پدر و دختر، وارث دیگری نداشته باشد که در این جا پدر یک ششم می برد و دختر بیش از آن . نیز مانند موردی که میت دارای نوه باشد و فرزندان او در زمان حیات وی مرده باشند که در این جا نوه پسری سهم پسر را می برد و نوه دختری سهم دختر را، یعنی اگر نوه پسری دختر باشد و نوه دختری پسر باشد، دختر دو برابر پسر ارث می برد. (2)
بنابراین ،سوال را به صورت کلی نمی توان طرح کرد که چرا ارث زن نصف مرد است، زیرا در مواردی ارث زن و مرد مساوی و در موارد دیگر ارث زن از مرد بیشتر است و فقط در برخی از موارد است که ارث از مرد کمتر است، پس بهتر است سؤال را این طور مطرح کنیم: چرا در برخی موارد ارث زنان نصف مردان است؟
اما رضا علیه السلام در پاسخ به این سئول فرمود: «زن وقتی که شوهر کرد، مالی به عنوان مهر می گیرد و هزینه زندگی وی بر عهدة مرد است و مرد باید نفقه و سایر مخارج زن را بدهد، ولی بر عهده زن چیزی نیست، از این جهت حق مرد بیشتر است».(3)
اما صادق علیه اسلام فرمود :«علتش این است که اسلام سربازی را بر زن واجب نکرده و مهر و نفقه را بر مرد لازم شمرده است از جرائم اشتباهی که خویشاوندان مجرم باید دیه بپردازند ، زن از پرداخت دیه و شرکت با دیگران معاف است».(4)
با توجه به این دو روایت و با نگاه به احکام دیگر اسلام متوجه می شویم که نصف شدن ارث زن نسبت به مردان در برخی موارد با توجه به مسولیت های اقتصادی در خانواده و جامعه مانند دادن نفقه ومهر و دیه عاقله و شرکت در جهاد و پرداخت حقوق واجب اجتماعی که بر عهده مردان نهاده شده تنظیم شده است و دین اسلام برای ایجاد تعادل میان مسئولیت و حق این احکام را وضع نموده است .طبیعی است که دین اسلام وقتی مسئولیت مالی بیشتری را بر دوش مردان قرار داده حق بیشتری را نیز در ارث قرار داده تا بین مسئولیت و حق تعادل بر قرار شود. و چون به موضوع مهریه و نفقه(دادن خرج خانواده) نگاه کنیم بخشی از این حقوق(اموال مردان) به زنان برگشت می نماید.
گذشته از این که احکام ارث به لحاظ مصلحت های اجتماعی وضع شده و در مواردی که مصلحت اقتضا کند یا شخص تمایل داشته باشد که بازماندگانش به یک اندازه از اموال او بهره برند، می تواند از حق وصیت خود برای تقسیم سهام و برابری آن استفاده کند.
پی نوشت ها :
1 – نساء (4) آیه 18.
2 – عبدالله جوادی آملی، زن در آینه جمال و جلال، ص 346.
3 – حر عاملی، وسائل الشیعه، ج17، ص 437.
4 – علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج4، ص 360.
چرا در بحث شهادت شهود شهادت دو زن عادل به اندازه شهادت یک مرد عادل ارزش دارد؟ توضیح دهید.
جواب: در بسیارى از حقوق و جزا ئیات مرد و زن با هم تفاوت دارند مثلاً اگر مردى مرتد شود با شرایطى حکم او قتل است ولى اگر زنى مرتد شود حکم او قتل نیست یا وظایفى که بر دوش مرد قرار داده شده بر زن نیست. مکانیسم خلقى زن و مرد با هم متفاوت است. روحیات و اخلاق زن و مرد با هم یک جور نیست. توقعى که خداوند از زن دارد با توقعى که از مرد دارد یکى نیست. خداوند زن را براى امرى خلق کرده و مرد را براى هدف دیگرى آفریده است. این دو گرچه از یک جنس ند. امّا هر چند که از یک جنس باشند، با هم مساوى نیستند.
بحث شهادت و اطلاع رسانى به قاضى ربطى به ماهیت مرد و زن و خلقت آن دو ندارد. در بعضى موارد که شهادت مربوط به زنان باشد اصلاً شهادت مردان مورد قبول نیست چون مرد در آن موارد نمى تواند شاهد باشد. در وقایع و رخدادهاى کوچه و بازار، مردان بیشتر از زنان دست اندر کار هستند. مردان به خاطر کار و تلاش و به دست آوردن زاد و توشه و گذران زندگى با رخدادها و وقایع اجتماعى بیشتر مأنوس اند و اگر واقعه اى رخ داد، بیشتر و بهتر در معرض اطلاع اند. فرض کنیم در خیابان دو نفر با هم دعوا مى کنند و با چوب و چا قو و سنگ به جان یکدیگر افتاده اند. پس از چند دقیقه مردان اطراف آنان را گرفته و آنان را از یکدیگر جدا مى کنند. این جا اگر قتلى یا جراحتى واقع شد مردان چون شاهد و ناظر بوده اند بهتر مى توان از آنان شهادت را پذیرفت.
در این جور وقایع یا اصلاً زنان حضور ندارند یا اگر حضور داشته باشند خود را کنار مى کشند یا مردان آنان را به عقب مى رانند. از این رو پذیرفتن شهادت مردان و نپذیرفتن شهادت یک زن مسئله طبیعى است و ربطى به نقص یکى و کمال دیگرى ندارد.
از طرفی بر اساس نظر روانشناسان زنان ازروحیه لطیف تربرخوردارند و احساسی تر هستند بنابراین سریعتر مطالبی را قبول می کنند و زودتر تحت تاثیر قرار می گیرند.
و به تعبیر دیگر «شهادت» در قوانین قضایى اسلام در زمره حقوق قرار ندارد. شهادت حقى نیست، بلکه تکلیف و مسئوولیت است؛ یعنى انسان وظیفه دارد براى این که حقوق دیگران پایمال نگردد، شهادت بدهد. بدین جهت است که قرآن کتمان شهادت را حرام اعلام نموده است.(1)
اگر شهادت برخى در دادگاه پذیرفته نمىشود، یا کمتر پذیرفته مى شود، گویاى سهلتر بودن تکلیف و مسئوولیت است، نه تضییع حقوق.
اسلام در برخى امور مردان را از تکلیف شهادت معاف دانسته و آن را در انحصار زنان قرار داده است، امّا در برخى امور زنان را از آن معاف دانسته و آن را در انحصار مردان در آورده و در برخى امور شهادت دو زن را برابر با یک مرد قرار داده است.
همه این قوانین بر پایه حکمت و هماهنگى بین نظام تشریع با نظام تکوینى بنا نهاده شده است.
توضیح:
براى بشر دو نظام وجود دارد: نظام تکوین و تشریع.
نظام تکوینى، یعنى قوانین، وظایف و مسئوولیت هایى که از سوى خلقت بر آدمى فرمانروایى مىکند و ربطى به حوزه اختیارى بشر ندارد. در این حوزه براى هر یک از دو جنس نرینه و مادینه وظیفه خاص و هماهنگ با امکاناتى که دارند، در نظر گرفته شده است، به گونهاى که انکار آن از هیچ فردى پذیرفتنى نیست.
نظام تشریع، یعنى قوانینى که به حوزه فعالیتهاى اختیارى بشر مربوط است. این نظام اگر برگرفته، منطبق و هماهنگ با نظام تکوینى نباشد، فاقد ارزش است. ارزش و توانمندى نظام تشریع به میزان انطباق آن با ظرفیتهاى وجودى موجود در نظام تکوینى است.
حال مىگوییم: در نظام تکوین بین زن و مرد از چند جهت تفاوتهاى زیادى وجود دارد، بدین شرح:
1- از جهت اعضا و جوارح: دو جنس زن و مرد در تمامى اعضا و جوارح با یکدیگر اختلاف دارند، چه اعضا و جوارحى که به عضو جنسى و تولید مثل مربوط است و چه غیر آن. رویش مو در بدن زن و مرد، چربى زیر پوست، بافتها، ظرافت و ضخامت پوست، شکل و وزن حجمى استخوانها، مقدار مواد آلى و کانى در استخوانها، درشتى عضلات، زور بازو، شکل هندسى و حجم و وزن مغز، وزن قلب، ضربان نبض، فشار خون، حرارت بدن، میزان و تعداد تنفس در دقیقه، قد، وزن، ارتعاشات صوتى، ترشحات بدن، میزان گلبولهاى سفید و قرمز در خون، گنجایش و حجم ریه، و الگوى رشد جسمانى در آغاز از دو جنس نرینه و مادینه. خلاصه این که همه چیز در زن و مرد حتى در یک تار مو متفاوت است.(2)
2- از نظر احساسات، عواطف، تمایلات و اخلاق: طبق نظر روانشناسان، محبت، رفتار انفعالى، رفتار عاطفى و حمایت کننده، از ویژگىهاى زنانه است. در برابر این امور، پرخاشگرى، استقلال، رقابت، سلطه و حاکمیت را از ویژگىهاى مردان بر شمردهاند.(3)
نیز گفتهاند: داشتن دلى پر مهر و عاطفه و احساساتى آتشین، جلوه گرى، دلربایى، آرایش گرى، دوستدار پارچه و لباس و طلا و امور زینتى از خصائص زنان است.(4)
زن در تقلید، مدپرستى، تجمّل پرستى، خنده و گریه از مرد پیش قدم است.(5)
زنان به جهت این که از نیروى احساس و عاطفه بیشترى بهره مندند، از صحنههاى احساسى و عاطفى بیشتر متأثر مىشوند و به هیجان مىآیند.(6)
از تفاوتهاى موجود در نظام خلقت، تفاوتهایى در نظام تشریع پدید مىآید، بدین جهت در برخى از تکالیف و مسئولیتها بین زن و مرد تفاوت هایى وجود دارد که سؤال مذکور از جمله آنها است. در ظرفیت وجودى زنان دو چیز بیش از مردان است: یکى بُعد عاطفى و دیگرى شرم و حیا و عفت. به نظر روانشناسان فراموشى با میزان احساسات و هیجانات، نیز با میزان شرم و حیا و عفت رابطه مستقیم دارد.
وقتى که در حوزه تکوینى این ویژگىها وجود دارد، در حوزه تشریع براى محکم کارى (به ویژه در امورى که مربوط به حقّ النّاس است) مىبایست چارهاى اندیشیده شود، تا حقوق مردم در شهادتها ضایع نگردد. در این جا سه صورت متصوّر است:
1- به جهت غلبه عاطفه، عفت و هیجانات در زنان که زمینه ساز فراموشى در برخى امور هیجانى است و هم چنین به این جهت که گفته شده زنان زودتر به حالت اطمینان در یک مسئله دست مىیابند و زود باورند و راحتتر تحت تأثیر قرار مىگیرند، بگوییم شهادت زنان فاقد ارزش است، تا حقوق از طریق شهادت زنان تضییع نگردد.
این سخن ممکن است از جهت دیگر موجب تضییع حقوق دیگران شود و آن جایى است که شهادت در انحصار زنان باشد.
2- بگوییم شهادت زنان مانند شهادت مردان اعتبار دارد. این سخن موجب مىشود که به جهت موارد مذکور از اعتبار قضا کاسته شود و به نوعى حقوق مردم تضییع گردد.
3- راه حل معتدل: خداوندى که انسانها را آفرید و به همه اسرار نهفته آگاه است، فرموده در امورى که مربوط به حقوق مردم است (حق النّاس، نه حقّ اللَّه) به شهادت زنان ارزش و اعتبار داده شود، لیکن به جهت محکم کارى دو شاهد زن در امورى که یک شاهد مرد لازم است، یا چهار شاهد زن در امورى که دو شاهد مرد لازم است، با شرایطى، ارزش و اعتبار دارد. این عین عدل و منطبق با نظام تکوینى است.
پى نوشتها:
1. بقره (2) آیه 283.
2. دکتر سید رضا پاک نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبران، ج 19، ص 280 - 293.
3. روانشناسى رشد، ج اوّل، ص 330، از انتشارات سمت.
4. دکتر سید رضا پاک نژاد، همان، ص 281.
جواب : توجه شما را به چند نکته جلب مىنماییم:
1 - در ایدئولوژى اسلام زن و مرد هر دو از یک گوهر آفریده شدهاند و هیچ یک بر دیگرى برترى ندارند، مگر به تقوا (1)
2 - دانشطلبى و فقاهت مورد تأکید اسلام است و در این امر بین زن و مرد تفاوتى نیست، همان گونه که مردان مىتوانند در دانش امروزى و فقاهت به مقامات عالى برسند، زنان نیز مىتوانند، لیکن با وجود تفاوتها در سلایق، تمایلات و استعدادها در این دو صنف، تفاوت هایى وجود دارد.
3 - همان گونه که در کتاب تکوینى و خلقت بین زن و مرد تفاوت است و این براساس نظام احسن در خلقت است، در کتاب تشریع، وظایف و مسئولیتها نیز بین این دو تفاوت است.
به قول شاعر:
جهان چون خط و خال و چشم و ابرو است
که هر خیرى به جاى خویش نیکوست
حال با توجه به نکات یاد شده مىگوییم:
ایدئولوژى اسلام، رئالیستى و واقع گرایانه است. واقعیت این است که زنان و مردان در کتاب خلقت متفاوتند، حتى یک تار موى زن و مرد متفاوت است. (1)
زنان و مردان هم از نظر امور جسمانى و فیزیولوژیک متفاوتند و هم از نظر روانى و عواطف و پیکولوژیک لازمه این تفاوت در آفرینش، تفاوت در مسئولیتها و وظایف است. در همین راستا اسلام در برنامه ریزى زندگى ما مسؤلیتها و وظایف، هماهنگ با تفاوتهاى آفرینش برنامه ریزى نموده است. برخى از مسؤلیتها و وظایف در زنان و مردان یکسان و برابر، برخى متفاوت و برخى ترجیحاً به یکى از این دو صفت واگذار شده است. خداوند حکیم از زیر و بم آفرینش انسان با خبر است، با وجود تفاوتها در آفرینش این دو بار مسؤلیت را هماهنگ با آن قرار داده است.
اگر خداوند به مردان اندامى درشت و بازوانى قوى و متناسب با کارهاى سخت و سنگین داده است، کارهاى سخت به مردان سپرده مىشود. اگر به زنان اندامى ظریف، و عواطف و احساساتى لطیف داده است، کارهاى ظریف و هنرى و عاطفى به آنان سپرده مىشود. هیچ کس در این مسئولیتها اعتراضى ندارد، و این عین حکمت و براى دوام نسل بشر ضرورى است. در تفاوتهاى مسئولیتى در برخى منصبهاى اجتماعى نیز چنین است. لازمه زن یا مرد بودن این است که هر یک با مسئولیتهاى ویژه باشد. همان گونه که جامعه پذیرفته است تمامى کارهاى پر مشقت و خطرناک به حق باید برعهده مردان باشد، باید پذیرفت که برخى از سمتهاى اجتماعى برعهده مردان باشد، چون این تفاوتها لازمه آفرینش زنان و مردان است.
مرجعیت دینى یک حق نیست که زنان از آن محروم شدهاند، بلکه تکلیف و مسئولیت است.
بسیارى از بزرگان فقاهت حاضر نمىشدند مرجع شوند، چون این کار تکلیف است و مسئولیت دارد. آنچه مایه ارزش آدمى است، مرجعیت نیست، بلکه فقاهت است که در آن زن و مرد یکسانند. هر که بخواهد مىتواند فقیه بشود. مرجعیت از شئون امامت و کارهاى اجرایى است که با توجه به همه جوانب ایدئولوژى اسلام، از ویژگىهاى مردان است. چون در اسلام یک سرى خطوط قرمز در معاشرتهاى زنان و مردان وجود دارد که در صورت تصدى زنان به شئون امامت، چارهاى جز نادیده گرفتن این خطوط قرمز وجود ندارد. (1)
پىنوشتها:
1 - حجرات (49) آیه 13.
2 - دکتر سید رضا پاک نژاد، اولین دانشگاه، ج 19، ص 280 - 293.
3 - براى توضیح بیشتر مراجعه شود، به: زن در آینه جمال و جلال، اثر آیة الله جوادى آملى، فصل چهارم رحل شبهات و روایات معارض.